سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آغاز کار یا عمل (3) :

شکر خدا بعد پونزده روز کار امروز بعد از ظهر کار نکردم و نکردیم و بعداز ظهری یه استراحتی کردم .

خب صرف نمیکرد ماشین بگیریم بیایم خونه و نهار بیاریم سرکار بخوریم ، برا اینکه تقریبا با همون کرایه رفت و برگشت میشد یه چیزی گرفت و سرکار خورد ، بعلاوه با انتقال ماشین به پارکینگ ، که تو هول و ولاش بودیم و اتفاق افتاد ، دیدم حال مساعدی نداریم ، خصوصا با پرداخت پونصد هزار تومن خسارت تصادف ، و شما هم گفتین بریم خونه نهار بخوریم ، منم گفتم باشه .

البته چیزی که منو ناراحت کرد یکی این بود که شریک مهندس منو عجله انداخت که ماشینو از جلوی ساختمون وردارم و گفت سه تا کارگر معطل منن ، و با اینکه دید ماشین میاد خبرم نکرد که مواظب باشم ، در حالیکه به اون سه تا کارگر تمام وقت چقد دستمزد میدن ؟ فقط یک سوم خسارتی که داد و بحسابم گذاشت نمیشه ! چه رسه به چند دقیقه ای که معطل من شدن .

البته ناراحتی من از این بود که اون منو عجله انداخت ، من چرا مواظب نبودم ؟ البته جلوی ماوقع رو ، صرف نظرم از اینکه خیره ، نمیشه گرفت ! برا همون که قبلانم گفتم که به آقا امیرالمومنین علیه السلام گفتن خدا رو از کجا شناختی ؟ به تعبیر من گفت از اونجا که این تصادفو برامون پیش آورد ! برا اینکه اگه دست من بود می خواستم بشه ؟

می دونین وقتی اون ماشین شاسی بلند زد به گلگیر جلو و سپر ماشینو انداخت چی گفتم ؟! گفتم ماشین رفت پارگینگ ! و یاد دومیلیون تومنی افتادم که دوسه سال پیش رو دستمون گذاشت شب عیدی تا از پارگینگ درآوردیم ، در حالیکه افسری که همراهیم میکرد تا ببره پارکینگ گفت : ماشینو تو پارگینگ می خرن ! اونجا هم یکی گفت بفروش و گفتم چند ؟ گفت سه تومن !

خب حالا که فقط دو تومن بیمه و جریمه ! ی عقب افتاده ش میشه صرف میکنه بریم از پارگینگ در بیاریم !؟ البته نمیشه در نیاورد ! برا اینکه روز بروز پول پارگینگم میاد روش ! مثل جریمه ی عقب افتادن بیمه ! منجمله زمان این تصادفم ! و چاره ای نیست جز درآوردنش یا ...

یه چیز جالب ! پارگینگ یه پارگینگ طبقاتی بود تو خیابون امام ! حالا چند طبقه ی اون مال پلیس بود نمی دونم ، ولی همون طبقه ی اولش بساط عتیقه فروشیم پهن بود ، سماور قدیمی ، قوری ، چرخ گوشت دستی ووو

یکی دیگه هم ، که منو ناراحت کردو دارم میگم ، این بود که صرف نظر از مقصر تصادف ، به صاب ماشین مدل بالا که یه خطی و کمی فرو رفتگی رو دراش افتاده بود وقتی گفتم خسارتو بگو از شرکت بگیرم همین الان بهت بدم ، گفت نه بذار پلیس بیاد ! و آخرشم خسارتی رو که ادعا کرد گرفت !

و وقتی پلیس اومد و وضع حال خودمونو بهش گفتم که ماشین کاره و عصای دستمون ، خدا خیرش بده زنگ زد به جرثقیل که برگرده ، و داشت با راضی شدن طرف تصادف ما کار تموم میشد ، افسرش اومد و دوتا حرف زد !

یکی اینکه ما رو نشناخت ! خب چرا بشناسه !؟ یه کارگر با لباس کار سر کار مگه کیه ؟ حالا گیریم که ماشینم داشته باشه ! ولی فورا طرف ما رو شناخت و معلوم شد فرش فروشه و ...

دیگه اینکه ، این دیگه جای ناراحت شدن داره ! آخه به زیر دستش گفت منو تا اینجا کشیدی آوردی و قضیه رو حل کردی !؟ نمیشه باید بره پارکینگ !

البته امیدوارم دیگه اینقد مرد باشه که گفته اگه طرفم رضایت بده برم ازش ترخیص ماشینو از پارگینگ بگیرم ! که فردا ساعت چهار بعداز ظهر قرار با طرفم که خسارت گرفته و لطف کرده بقول خودش از افت ماشینش گذشته ، بریم چهار راه مخابرات و ببینیم چی میشه ؟

البته خدا رو از کجا شناختم ؟ از اون جایی که اونی که بخواد همون میشه و هرچی اون بخوادم چیه ؟ خیره .  

راستی یادم رفت بگم ده پونزده روزیم بود که تلویزیونو نمی دیدم ، نه اینکه نمی دیدم ، مثل قبل از پونزده روز نمی دیدم ، و امروزم تا الان که مشغول بودم ، حتی وقتی گفتین برنامه ی "معرفت " و شبکه چهار پخش میکنه هم داشتم می نوشتم که داشت از :"جان جهان" می گفت ! از مثل شریک مهندس و کارگرایی که چند دقیقه معطل شدن ، از صاب ماشین شاسی بلند و ما ، از گروهبان پلیس و افسرش ، و خلاصه انسان که تو راه به افسر پلیس گفتم ما پول نداریم که بیمه کنیم ، وقتی که گفت نداری ماشین سوار نشو ، بهش گفتم کار چی ؟! آیا ما انسان نیستیم ؟ که امروز از کار افتادیم ، فردا هم برا در آوردن ماشین از پارکینگ از کار می افتیم ؟ 

دیگه اینو بهش نگفتم که زیر دستش فیصله داده بودم انسانه ! و :"اقدام و عمل" با :"اقدام و عمل " اون فرق داره ! 

خب می گفتم ؟! و ... 

اونوقت این :"اقدام و عمل" من چه نتیجه ای داشت ؟ 

درستکه هرچی خدا بخواد همون میشه ، ولی :" اقدام و عمل " ما چی ؟ 

کافی بود یه نگاهی به عقب مینداختم تا اون ماشین رد بشه و به ما نزنه ، ولو با اون سرعت تو یه کوچه ی چهار پنج متری ! 

خب ، اذان مغربم که گفته شد و بقول آقا عالم ال محمد علیه السلام ستاره ها هم در اومد و با اینکه مادرتون صدام کرد هنوز مشغولم ! اونم نمازش موند ! پاشم برم ... 


خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :2258
بازدید دیروز :76
کل بازدید : 1340796
کل یاداشته ها : 1761


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ